سلااام تو کلاس نشسته بودیم زنگ آخر بود فیزیک داشتیم هممون محو درس بودیم یهو دیدیم یکی در کلاسو باز کرد گفت آبجیییییییی:/// لازم به گفتن نیست که هممون از ترس قالب تهی کردیم😂🤌 خواهر یکی از بچه ها بود حالا هر کارش میکردیم از کلاس نمی‌رفت بیرون😂😂😂 آبجیش میخواست ببرتش بیرون توی سالن مدرسه جیغ میزد و پاهاشو می‌کوبید زمین🤣🤣 بچه های بقیه کلاسا هم اومده بیرون نگاهشون میکردن وای خیلی سمی بود😂 + وای باز این که خوبهههه😂