📝 | تلألؤهای رنگارنگ یک حقیقت واحد 👈 «هویّت ایرانی» چیست و چه نسبتی با وجوه مختلف زندگی ایرانیان دارد؟ 🔸پیگیری معنای لغوی و تحت‌اللّفظی «هویّت» در فرهنگ‌های لغت فارسی، تقریباً حول یک محور مشترک دُور می‌زند. فرهنگ لغت عمید کلمات «ماهیّت»، «وجود»، «هستی» و «تشخّص» را مترادف‌های «هویّت» می‌داند و معادل فارسی این کلمه را هم واژه‌هایی مانند «شناسه»، «چیستی»، «کیستی» و «نام‌ونشان» می‌داند. لغت‌نامه‌ی دهخدا هم چنین نگاهی دارد و آن را معادل «تشخّص» می‌داند. فرهنگ لغت معین کلماتی مانند «شخصیّت»، «ذات» و «حقیقت یک چیز» را معادل معنایی «هویّت» تعریف می‌کند. جستجو در دیگر فرهنگ‌های لغات هم، کمابیش، به چنین واژه‌ها و کلماتی ختم خواهد شد. همین کالبدشکافی معنایی و لغوی بهترین نقطه‌ی شروع برای صحبت کردن درباره‌ی «هویّت» است.نگاه جامعه‌شناسانه به مفهوم «هویّت» هم چیزی نزدیک به همان معنایی را در ذهن پژوهشگران تداعی می‌کند که فرهنگ‌های لغت فارسی مراد کرده‌اند. از نگاه علمای علوم اجتماعی، هرگاه یک فرد یا جامعه‌ی انسانی پیگیر هویّت خودش است یعنی به دنبال آن است که ببیند چه پاسخ‌هایی می‌تواند به کیستی و چیستیِ خود بدهد؛ اینکه «من» یا «ما»ی انسانی چیست و متأثّر و متشکّل از چیست و ریشه در چه مفاهیمی دارد. 🔹پاسخ به این سؤال‌ها، قطعاً و یقیناً، از تاریخ و جغرافیای فرد یا اجتماع انسانی جدا نیست. انسان‌ها در عین اینکه در بعضی از نیازها و مسائل زیستی و فکری مشابهند، امّا آنگاه که پای نوع زیست فرهنگی و اجتماعی آن‌ها به میان کشیده می‌شود دچار تفاوت‌های جدّی با هم می‌شوند. این تفاوت‌ها که در شکل و شمایل زیست و تفکّر و عادات و رسوم فردی و اجتماعی و حتّی آئین‌های روزمرّه‌ی حیات انسانی متبلور می‌شود، برخاسته از یک نظام معنایی است که ریشه در هویّت انسان‌ها دارد. 🔸با این مقدّمه مشخّص می‌شود وقتی که از «هویّت انسان ایرانی» سخن می‌گوییم، از چه چیزی سخن می‌گوییم. پرسش از «هویّت انسان ایرانی»، در واقع، پرسش از کیستی و چیستیِ انسانِ ایرانی است؛ برای پاسخ به این پرسش باید به فرهنگ انسان ایرانی رجوع کرد، فرهنگ هم متأثّر از فکر و تاریخ و جغرافیایی است که انسان ایرانی، در طول هزاران سال، در آن زندگی کرده است.حال، با این نگاه، مشخّص می‌شود که هویّت انسان ایرانی جدا از تاریخ او و جدا از جغرافیای او نیست. انسان ایرانی بیش از هزار سال است که با فرهنگِ متأثّر از جهان‌بینی اسلامی، در این نقطه از دنیا، ادامه‌ی حیات داده و پیش از ورود اسلام به ایران هم یکتاپرست و موحّد بوده. در کنار این فرهنگ توحیدی، زیّ و زیست فرهنگ ایرانی هم قرار دارد که او را در عین اشتراکات توحیدی، از دیگر تیره‌های مسلمانان هم متفاوت می‌کند؛ تفاوت‌هایی که به تعبیر کتاب وحی، مایه‌ی شناسایی ابناء بشر است. پس هویّت انسان ایرانی جدا از دین و توحید و فرهنگِ ملّیِ برآمده از جهان‌بینی توحیدی جامعه‌ی ایرانی نیست. هر پاسخی به کیستی و چیستی انسان ایرانی اگر این موضوع را از دایره‌ی تحلیل حذف کند، حتماً پاسخی نادرست و غلط به مسئله‌ی «هویّت ایرانی» داده است. 🔹 غربگرایان علیه هویّت ایرانی 🔸با وجود تلاش جریان غربگرا در دو قرن اخیر برای شکاف بین «اسلامیّت» و «ایرانیّت»، مرور تاریخ ایران ــ به‌خصوص در دو سه قرن معاصر ــ نشان داده این دو نه‌تنها از یکدیگر جدا نیستند، بلکه هر یک مقوّم دیگری بوده و خدمات متقابلی به هم ارائه کرده‌اند. شهید آیت‌اللّه مرتضیٰ مطهّری، در کتاب گران‌قدر خدمات متقابل اسلام و ایران، به بررسی خدمات متقابل این دو وجه هویّتی در طول قرن‌ها در جامعه‌ی ایرانی پرداخته است؛ موضوعی که رهبر معظّم انقلاب اسلامی هم بارها به آن اشاره کرده‌اند: 🔸 «از اوّل انقلاب، یک گروهی سعی میکردند گرایش به ملّیّت را و نام ایران را و بزرگداشت ایران را در مقابل گرایش اسلامی و انقلابی قرار بدهند و تفکیک کنند بین مسئله‌ی ملّیّت و مسئله‌ی اسلامیّت. ... امتحانِ بزرگِ جنگ پیش آمد، به مرزهای کشور حمله شد، ایران مورد تهاجم قرار گرفت ... چه کسی از مرزها دفاع کرد؟ بچّه‌مسلمان‌ها، نمازشب‌خوان‌ها، چیت‌سازیان‌ها، سلگی‌ها، لشکر انصارالحسین؛ اینها دفاع کردند، اسلام دفاع کرد از مرزهای ایران. اسلامیّت و ایرانیّت دو قطب متضاد نیستند، یک حقیقتند. هر کسی طرف‌دار اسلام شد، هر کسی سرباز اسلام شد، از هر ارزشی ــ از جمله ارزش میهن و وطن ــ به طور طبیعی دفاع میکند.» ۱۴۰۲/۷/۵ 📝 ادامه 👇