• . - چقدر از مردن میترسیدند چقدر شیفته شهادت بودن رفقا یه خاطره ایی یکی میگفت که از خاک شلمچه اوردم مادرم عصبانی شد گفت این خاکا شیمیایی ان و فلان ریخت خاکو تو باغچه و درخت سیبی که سالها میوه نمیداد اون سال سیب هاش عطر گل محمدی میدادن گریه میکرد سیباهارو بغل میگرفت و میخوابید رفقا ! بوی سیب عطر حرم :) | ----------------------------- j๑ïท➺°.•|https://eitaa.com/joinchat/1883439139Cce3db45a22