: آشفته‌ام شبیه دلِ بی قرارها بی رنگ و روست، روی تمام بهارها از آینه نمی‌شود هیچ انتظار داشت وقتی نشسته است به رویش غبارها شیرینیِ وصال به قدر فراق نیست خسته نمی‌شوم من از این انتظارها این روزگار کفرِ مرا در می‌آورد وقتی که بی تو می‌گذرد روزگار‌ها در شهر خویش بین همین کوچه‌ها تو را نشناختیم اگر چه که دیدیم بارها اصلا قرار بود که جمعه ببینمت بازم گناه من زده زیر قرار‌ها در راه انتظار تو رفتند زیر خاک… رفتند زیر خاک هزاران هزار‌ها حالا که خلوت است حرم، بعدِ اربعین ما را ببر زیارت شش گوشه دار‌ها @Nabzghalam