و ☘️ مطابق تفسیر برخی محققان از مبانی نفس‌شناسانۀ ، نفس انسان جهت‌مندی جنسیتی دارد. از نظر ایشان نفس همان حیثیت تعلقی به بدن مادی است، كه صورت بدن است و با بدن، مركب واحدی را تشكیل می‌دهند. حال پرسش جنسیت‌مندی نفس این است: آیا تفاوت‌های جنسیتی به نفس و سپس به حقیقت انسان نیز سرایت می‌كنند یا فقط به بدن مادی تعلق دارند؟ 🌱 اگر نفس جنسیت‌مند باشد، همان‌گونه كه بدن بر دو قسم مردانه و زنانه منقسم می‌شود، نفس نیز زنانه یا مردانه خواهد بود؛ نفس زنانه مدبر بدن زنانه است و نفس مردانه مدبر بدن مردانه. (البته كسانی مدعی‌اند كه روحیات زنانه دارند ولی بدنشان مردانه است و بالعكس. قاعدتا صاحبان دیدگاه فوق باید تبیین خود از این موارد را نیز عرضه كنند). 🌿 استدلال این مفسران، دو مبنای اصلی دارد: (A) نفس انسانی جسمانیة الحدوث است و با حركت جوهری اشتدادی به تجرد می‌رسد، (B) بدن جسمانی مرتبۀ نازلۀ نفس است و نفس و بدن با هم گونه‌ای اتحاد دارند. (در اینجا فرض می‌كنم كه این دو مبنا درست‌اند). 🍀 توضیح استدلال بر پایه مبانی فوق می‌تواند چنین باشد: (1) بدن انسانی یا زنانه است یا مردانه؛ (2) نفسی كه برای هر انسانی حادث می‌شود، متأثر از خصوصیات بدنش است (لازمۀ A و B) (نتیجه) نفسی كه حادث می‌شود، یا زنانه است یا مردانه؛ یعنی نفس بصورت جنسیت‌مند حادث می‌شود. به بیان دیگر، زنانه بودن بدن، موجب می‌شود كه نفسی زنانه حادث شود و با آن بدن متحد و مدبر آن گردد و در نتیجه چنین نفسی دارای حالات زنانه خواهد بود. اساساً جنسیت‌مندی نفس، لازمۀ ضروری جسمانیة الحدوث بودن نفس و اتصال و ارتباط شدیدش با بدن است. 🌲 اما لازمۀ این‌گونه تفسیر و نتیجه‌گیری از مبانی مزبور، تنها زنانه یا مردانه بودن نفس نیست، بلكه بر این اساس تمام ویژگی‌های غیراكتسابی و اكتسابی هر انسانی وابسته به بدنش و ویژگی‌های آن متعین می‌گردند. این نوعی را نتیجه می‌دهد، زیرا پیدایش و تعین هر ویژگی نفسانی را وابسته به/ و برخاسته از ویژگی‌های بدنی می‌داند. 🌴بنظر می‌رسد این تفسیر از مبانی و اصول صدرایی، چندان با نظرات وی سازگار نیست و نیازمند تكمیل است. برای نمونه با آن‌که ملاصدرا اعتقاد دارد «نفس»، جنبۀ تعلقی انسان به بدن است و ارتباط و وابستگی به بدن مادی، ذاتی وجود «نفس» است، حقیقت انسان را در این تعلق خلاصه نمی‌کند و انسان را دارای جوهر و ذاتی مجرد و غیر بدنی می‌داند كه پس از قطع تعلق نفس با بدن، حتی لحظه‌ای پس از حدوث نفس، باقی می‌ماند و حقیقت شخص انسان هم همان است. در این صورت، زنانگی یا مردانگی می‌تواند صفت نفس باشد، اما حقیقت ذات انسان، كه با قطع تعلق به بدن باقی می‌ماند، می‌تواند زن یا مرد نباشد. 🌳 بدین ترتیب پرسیدنی است كه آیا حقیقت انسان، كه (موافق دیدگاه ملاصدرا) پس از مرگ باقی می‌ماند، نیز زن یا مرد خواهد بود؟ آیا زنانه یا مردانه شدن نفس در طول حیات دنیایی، موجب می‌شود كه ذات مجرد انسان نیز زن یا مرد شود و هنگام انتقال به سرای دیگر، زن یا مرد باشد؟ اگر چنین نیست، تقریر مزبور چندان نكتۀ مهم و تازه‌ای را در بر ندارد، و اگر چنین است، تقریر فوق توان اثباتش را ندارد؛ چراکه نفس پس از مرگ، از حالت نفسیت تبدل یافته و به جوهری مجرد و غیر متعلق به بدن مادی تبدیل می‌شود. 🍀چنین می‌نماید كه برای تثبیت جنسیت‌مندی در ذات انسان، باید تبیینی عرضه كرد كه مطابق آن، زنانگی و مردانگی، هرچند در حدوث وابسته به / و برخاسته از تعلق بدنی باشند، در بقا و در ضمن حركت جوهری نفس، ارتقا يابند و از بدن مادی و تعلق بدان مجرد شوند تا بسان ديگر صفات مجرد نفس، متحد با آن بمانند و با حادثۀ مرگ زوال نپذیرند. 🖊 رضا درگاهی‌فر @PhilMind