۱_دارم امیدِ عاطفتی از جَناب دوست کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست ۲_دانم که بگذرد ز سرِ جرمِ من که او گر چه پریوش است ولیکِن فرشته خوست ۳_چندان گریستیم که هر کس که برگذشت در اشکِ ما چو دید روان، گفت کاین چه جوست ۴_هیچ است آن دهان و نبینم از او نشان موی است آن میان و ندانم که آن چه موست ۵_دارم عجب ز نقشِ خیالش که چون نرفت از دیده‌ام که دم به دمش کار‌، شست و شوست ۶_بی گفت و گوی، زلفِ تو دل را همی‌کَشد با زلفِ دلکَشِ تو که را رویِ گفت و گوست ۷_عمریست تا ز زلفِ تو بویی شِنیده‌ام زان بوی در مشامِ دلِ من هنوز بوست ۸_حافظ‌، بد است حالِ پریشانِ تو ولی بر بویِ زلفِ یار پریشانیت نکوست @Loveyoub