#غزل۵۹حافظ
۱_دارم امیدِ عاطفتی از جَناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
۲_دانم که بگذرد ز سرِ جرمِ من که او
گر چه پریوش است ولیکِن فرشته خوست
۳_چندان گریستیم که هر کس که برگذشت
در اشکِ ما چو دید روان، گفت کاین چه جوست
۴_هیچ است آن دهان و نبینم از او نشان
موی است آن میان و ندانم که آن چه موست
۵_دارم عجب ز نقشِ خیالش که چون نرفت
از دیدهام که دم به دمش کار، شست و شوست
۶_بی گفت و گوی، زلفِ تو دل را همیکَشد
با زلفِ دلکَشِ تو که را رویِ گفت و گوست
۷_عمریست تا ز زلفِ تو بویی شِنیدهام
زان بوی در مشامِ دلِ من هنوز بوست
۸_حافظ، بد است حالِ پریشانِ تو ولی
بر بویِ زلفِ یار پریشانیت نکوست
@Loveyoub