بسم الله الرحمن الرحیم 🔴 «تو بی نهایت می شوی اگر....» 📌فکر می کنم این موردی که می خواهم بگویم را تقریباً همه ماها تجربه کردیم. گاهی اوقات در مورد بعضی مسائل با دلایل عقلی حتی مشاهدات تجربی به یقین می رسیم و آن مسئله برایمان حل می شود ولی دلمان آرام نمی گیرد. یعنی مسئله را به عین الیقین می بینیم و با علم الیقین درک و قبول می کنیم ولی هنوز به مرتبه حق الیقین که مایه آرامش دل است نرسیده ایم. سالها بود در منابع معتبر می خواندم و از افراد موثق می شنیدم که رشد و رسیدن به مقامات عالی انسانی در انزوا و ترک اجتماع نیست بلکه برعکس در جمع و میان مردم است. رجحان عبادات جمعی بر فردی، برتری بی حد و حصر نماز جماعت بر نماز فرادا، احیای شبهای قدر با دیگر افراد، کار و فعالیت مذهبی، فرهنگی، اجتماعی حتی فعالیتهای دنیوی دسته جمعی نتایج بهتری از فردی دارد. دست خدا با جماعت است، دعا در جمع به اجابت نزدیکتر، ثواب عبادت جمعی بیشتر. این چند سال اخیر هم که مباحث مربوط به منتظر واقعی و انجام وظیفه در جهت تسهیل ظهور به صورت تشکیلاتی، کنار رفتن «من» و اصالت دادن به «ما». همه اینها رو پذیرفته بودم ولی هنوز دلم می گفت چطور می شود؟ آخر من حال بهتری در تنهایی و عبادت فردی دارم، گویی وقتی شب قدر تنهای تنهایم به خدا نزدیکترم یا خیلی از مواقع و موارد دیگر که به صورت فردی است توجه و تمرکز بیشتر و بهتری دارم تا اینکه.... شب شهادت بانوی دو عالم بود، نزدیک اذان مغرب راهی مسجد شدم، مثل همیشه قبل از ورود مکثی کردم از خدا و مادر کل کائنات خواستم رزق امشب مرا فراخ گردانند! بسم الله...... ..... حس کردم صدای سخنران برایم آشناست، سرم را بلند کردم در مانیتور قسمت خانمها چهره ای نورانی با محاسن بلند و سفید و عمامه و عبای مشکی ای که بر متانت و اُبهت سید بزرگوار می افزود نمایان بود. می شناختمش، همیشه منبرهای کوتاه ولی پرمغزی دارد. تمام مطلب منبر آن شب تفسیری مختصر از این روایت بود «المؤمن مرآت المؤمن». تا به حال در تفسیر این روایت بیشتر از این نشنیده بودم که مؤمن مانند آیینه برای برادر مؤمنش است یعنی باید ایرادها، نقایص و اخلاق و رفتار ناپسند برادر مؤمن خود را مانند آیینه به او بگویید تا او هم به نواقص خود آگاه شود و سعی در برطرف کردنشان کند. به گمانم شما هم این تفسیر را به کرّات شنیده اید، نه اینکه درست نباشد، امّا عجب نگاه ظریف و توجه لطیفی این مرد خدا به این روایت حضرت رسول (ص) کرده بود..... «وقتی گفته می شود دو مؤمن مانند آیینه برای یکدیگر هستند مثل اینست که شما دو آیینه را روبروی هم قرار دهید» بعد اشاره به انگشتر عقیقش کرد و گفت «حالا این انگشتر را بین این دو آیینه قرار دهید، وقتی به این آیینه نگاه کنید درونش بی نهایت انگشتر می بینید وقتی به آن آیینه نگاه کنید درونش بی نهایت انگشتر می بینید. مَثَل مؤمن مَثَل آیینه های روبروی هم است و مَثَل ایمان مَثَل این انگشتر، وقتی دو مؤمن روبروی هم قرار می گیرند ایمان در درونشان بی نهایت می شود.» با خودم فکر کردم تو به تنهایی چقدر تلاش کنی؟ تو محدود و محصور چقدر تلاش کنی تا به بی نهایت برسی؟ قطره! تو فقط در دریا بی نهایت می شوی..... حالا دیگر دلم آرام گرفته بود، الهی الحمدالله 🖌صُراحی __________📝✍________ 🆔 @MAHYA_BAN00