رسیده بود خدمت علامه حسن‌زاده، آخه میدونست رفتن تو این راه، بزرگتر می‌خواد؛ میگن رزقش این بود که از علامه یه ذکر بگیره، برای همین همیشه تکرار می‌کرد: اللهمّ أسألك لذّة النّظر إلى وجهك الكريم، والشّوق إلى لقائك خدایا! ازت لذتِ نگاه کردن به چهره قیمتی‌ات رو میخوام و عطش برای حرکت به سمتت شاید توجه به معنای همین ذکر، بهش یه نگاهی داد که زندگی و شهادتش رو اینقدر متفاوت کرد!