🍃 محمودرضا، همیشه چشم‌هایش سرخ و بدنش خسته بود.... تا آنجایی که می‌دانم آن شبی🌙 که فردایش شهید شد را هم تا صبح نخوابیده بود می‌گفت: بارها شده پشت فرمان مسیری🛣 را در تهران می‌روم و چند دقیقه بعد می‌بینم که دوباره همان مسیر را دارم می‌روم و بعد می‌فهمم پشت فرمان خوابم برده بود. بدون اغراق می‌گویم؛ بسیار پرکار بود. آنجا هم تا جایی که شنیدم وضعیتش همین‌طور بود. . به نقل از برادر شهید دکتراحمدرضا بیضائی 🌷 @masjed_gram