دودمه جبریل امین گشته در افلاک عزادار علی حیدر کرار از خون علی چشم ملائک شده خونبار علی حیدر کرار یک عمر علی سوخت نهان در دل شب ها به یاد غم زهرا بر چاه نهاده سر و نجواست به لب ‌ها به یاد غم زهرا شد نقش زمین بوالحسن و قاتل مرحب امان از دل زینب از خنده ی قاتل شده جان همه بر لب امان از دل زینب شد چشم تر فاطمه از داغ تو خونبار علی حیدر کرار با پهلوی بشکسته نماید ز تو دیدار علی حیدر کرار کنج محراب دعا حضرت مولا افتاد علی از پا افتاد خبر زخم سرش وِردِ زبان ها افتاد علی از پا افتاد روی آرامش نخواهد دید بعد از تو زمین یا امیر المؤمنین می سپاری زینبت را بر یل ام البنین یا امیر المؤمنین رفتی و گرد یتیمی بر سر زینب نشست یا امیر المؤمنین عاقبت از جهل این نامردمان فرقت شکست یا امیر المؤمنین مسجد و محراب بی حیدر شده خاموش و سرد کوفه با حیدر چه کرد؟ رو به قبله خفته در بستر امام کوچه گرد کوفه با حیدر چه کرد؟ روز و شب هایم گذشته در غم و رنج و بلا خسته گشتم ای خدا داغ دیروزم مدینه، داغ فردا کربلا خسته گشتم ای خدا امشب از شوق وصالت دیده دریا می شود فاطمه یا فاطمه صبح فردا مرتضی مهمان طاها می شود فاطمه یا فاطمه درد پنهان علی امشب مداوا می شود ناله برپا می شود با رخی غرق به خون مهمان زهرا می شود ناله برپا می شود آن که تنها بی‌زره می‌زد به لشکر حیدر است بر دو عالم رهبر است سال‌ها در خانه و در سوگ از داغِ در است بر دو عالم رهبر است این که امشب به سرش دختر او گریان است شاه مظلومان است صبح فردا به بر فاطمه اش مهمان است شاه مظلومان است خون خورشید است جاری بر جبین مرتضی صاحِب أرض و سما حق به سوی حق رود یا مرتضی سوی خدا صاحب أرض و سما قد قتل آید به گوش از سوی جبریل امین یا إله العالمین از جبین مرتضی خون می چکد روی زمین یا إله العالمین مرتضی در سجده اش افتاده از جوش و خروش زینبش رفته ز هوش ناله ی فزت و رب الکعبه اش آید به گوش زینبش رفته ز هوش غصه های مرتضی خون گشت و آمد از سرش پیش چشم دخترش روی او گشته خضاب اما ز خون اطهرش پیش چشم دخترش آرزو دارم بیاید در کنارم کوثرم دیدنی شد بسترم آرزو دارم ببندد فاطمه زخم سرم دیدنی شد بسترم وا شد از کارم گره شد بسته چشمان ترم از همه تنهاترم بر مشامم آید امشب عطر یاس پرپرم از همه تنهاترم شام وصل حیدر و زهرای اطهر امشب است کوفه در تاب و تب است از فراقش سر به دیوارِ یتیمی زینب است کوفه در تاب و تب است فرق حیدر دگر از تیغ جفا گشته دو تا کوفه شد غرق عزا وا علیا شده ذکر همه ی آل عبا کوفه شد غرق عزا دیده بگشا منبر و سجاده ی خود را ببین یا امیرالمؤمنین همچو زهرای جوان هستی چرا نقش زمین یا امیرالمؤمنین مسجد کوفه تماشا کن نماز آخرم مست بوی کوثرم شسته ام محراب و منبر را من از خون سرم مست بوی کوثرم مرتضی از این جهان با قلب خسته می رود آسمان خون گریه کن سر شکسته در بَرِ پهلو شکسته می رود آسمان خون گریه کن گریه کم کن بر من ای نور دو عینم ای حسن وعده ی ما کربلا بعد من جان تو و جان حسینم ای حسن وعده ی ما کربلا کوفه شد کرب و بلا شام غریبان علی است دیده گریان علی است زینبش صاحب عزا و مو پریشان علی است دیده گریان علی است @Maddahankhomein