گریز: حضرت قاسم علیه السلام در پشت ابر، یکسره ماه خدا نباش دیگر امام عصر، تو از ما جدا نباش در خیمه های بی کسی خود چه میکنی دائم اسیر غربت بی انتها نباش بر پلک های زخمی خود یک امان بده باران خون  ِروضه ی صبح و مساء نباش باید خودت برای ظهورت دعا کنی دلخوش به این دعای پر از ادعا نباش حق را قسم به قاسم مظلوم می دهم یارب به هجر یوسف زهرا، رضا نباش قاسم تو را صدا زده در زیر دست و پا در کوه و دشت، منتقم کربلا نباش آمد حسین و گفت: عزیز  ِبرادرم صدها هلال؛ ای قمر مجتبی نباش با نعل تازه موی سرت شانه خورده است ماه منیر نجمه، پر از ردّ پا نباش چون مادرم به صورت زخمت بزن نقاب اسباب داغ  ِروز و شب عمّه ها نباش هر سو کشانده اند تو را نعل اسب ها مانند جسم اکبر من، هر کجا نباش ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein