4_5985822167256796390.mp3
4.59M
چی بگم از سختیای قافله کاش بابا جون بالای نی نبودی هی عقب افتادم و هی رسیدم پیش چشمم هی بودی هی نبودی بااینکه سوخته موهات هنوزم از همه باباها سری بیا باهم حرف بزنیم حرفای بابا دختری رو نیزه دست دشمنی ولی بابایی منی من الذی ایتمنی بابا بابایی شنیدم یه شهری تو راهمونه کاش یکم با ماها مهربون باشن کاش بفهمن که ماهم مسلمونیم کاشکی مرهم واسه زخممون باشن الهی که نذارن که چشمی آروم بباره با خودش کاشکی یه دختر واسه من چادر بیاره با خودش سنگینه دست دشمنو سنگینه گوشای منو خوب بلدن سنگ زدنو بابا بابایی منو باز پیدا کنی یه شب بابا خودتو هرجوری که شد برسون تاول پامو فراموش می کنم اگه باز بیای بریم به خونه مون بیا بریم یه جایی که هیشکی حرفی از آشوب نزنه وقتی که قرآن میخونی روی لبت چوب نزنه برای رگای حنجرت سوختگی موی سرت میمیره آخر دخترت بابا بابایی https://eitaa.com/Maddahankhomein