عاشقم، با سوز دل، از هجر دلبر مینویسم
در خمارم هردم از ساقی و ساغر مینویسم
از بهارانی که آماج خزان گردید، روزی
از لهیب آتش و از نخل بیسر مینویسم
میکنم یاد از یلانی صفشکن در وادی طف
از غم افتادن سرو و صنوبر مینویسم
از جفای کوفیان در حق ثاراللّٰه گویم
از حسین(ع) آن سید و سالار و سرور مینویسم
ارباّ اربا گشت جسم اطهر شهزاده اکبر
تا قیامت از غم جانسوز اکبر مینویسم
باز هم از ساقی از لب تشنگان یعنی اباالفضل
از علمدار و سپهسالار لشکر مینویسم
گوش تا گوش علی شد پاره با تیر سه شعبه
از جفای حرمله بر حلق اصغر مینویسم
از قفا در قتلگه، رأس حسین از تن جدا شد
از جنایاتی که کرد آن شمر کافر مینویسم
هم به چشم خویش داغ نور چشمان، دید زینب(س)
هم اسارت، دید از آن از صبر خواهر مینویسم
پایمال سم اسبان، لالههای کربلا شد
تا ابد از لالههای سرخ پرپر مینویسم
آه! یا صاحب زمان(عج) من همنوا با داغهایت
با دلی خونین و با این دیدهی تر مینویسم
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_سرایی_عاشقانه_شاعران
۱۴۰۳/۰۴/۲۳
https://eitaa.com/Maddahankhomein