حکمای قدیم اصطلاحی دارند به نام «». در بعضی حیوانات مانند خرگوش اینگونه است که وقتی با حیوان درنده‌‏ای که او را شکار می‌کند- مثلا با شیر- روبه‌رو می‌شود اگر شیر چشم در چشمش بیندازد این حیوان مستسبَع می‌شود. یعنی همه‌چیز خود را، اراده و فکر خود را از دست می‌دهد؛ فکر فرار کردن، فکر اینکه این خورنده من است و اگر من به طرف او نزدیک شوم مرا می‏‌بلعد به‌کلی از ذهن این حیوان بیرون می‌رود؛ سر جای خودش می‌ایستد بلکه خودش به طرف او می‌آید. قدرت فرارکردن از او سلب و به زمین میخکوب می‌شود. این را می‌گویند خودباختگی، از دست دادن خود، از دست دادن روحیه و از دست‌دادن اعتماد و ایمان به خود. 🔸🔹🔸🔹🔸 گاهی یک جامعه در مقابل جامعه دیگر خودش را می‌‏بازد، خودباخته می‌شود، مستسبَع می‌شود. گاهی یک جامعه جامعه دیگر را از روی زرنگی با عواملی که دارد خودباخته می‌کند. نیرنگ بزرگ با کشورهای مستعمره و کشورهای استعمارزده همین است، کوشش می‌کند که کشور استعمارزده اعتماد و ایمان به خودش و ایمان به حیثیت خودش را از دست بدهد؛ به فرهنگ خود، دین خود، ملیت خود، کتاب‌های خود، پیشوایان خود، به تاریخ گذشته خود و به هر چه که دارد بی‌اعتقاد شود، بگوید همه آن هیچ و پوچ بوده، ما که چیزی نیستیم، ما که هیچ هستیم، هر چه هست آن‌ها هستند. این بزرگ‌ترین نیرنگ استعمار است. برش‌هایی از کتاب آینده صفحه ۱۳۵ الی ۱۴۰، به قلم استاد شهید مرتضی مطهری.