بسم تعالی نام کتاب :خاطرات سفیر نویسنده :نیلوفر شاد مهیری خلاصه داستان: ومن شدم 《ایران》! من باید پاسخگوی همه نقاط قوت وضعف ایران می بودم. انگار من مسئول همه شرایط ووقایع بودم. چاره ای نبود البته از این ناچاری ناراضی هم نبودم. من ناخواسته واسطه انتقال بخشی از اطلاعات شده بودم و این فرصتی بود تا آن طور که باید و شاید وظیفه ام را انجام می دهم. تصمیم گرفته بود! من سفیر ایران بودم و حافظ منبع کشورم و مردمش. [@Mahfel_Rahaiea]