من خودم را آماده کرده بودم برای تنهایی ایستادن و تنهایی ادامه دادن و تنهایی جنگیدن. من خودم را آماده کرده‌بودم برای تنهایی کافه رفتن و تنهایی قدم زدن و تنهایی هراسیدن و تنهایی از عهده‌ی همه چیز برآمدن. من خودم را آماده کرده‌ بودم برای تنهایی زمین خوردن و تنهایی از زمین برخاستن و خود را از خاک اندوه تکاندن و بلند شدن. من خودم را آماده کرده‌ بودم توقعم را از رابطه‌ها و آدم‌ها به صفر برسانم و روی داشته‌های خودم تمرکز کنم و خودم برای خودم دلخوشی بسازم و دلخوش به حرف‌ها و حضور هیچ‌کس نباشم! سخت بود اما با تمام سختی بلند شدم، ایستادم، دویدم، زخمی شدم، جنگیدم، به دست آوردم و به قدری مشغله داشتم که فراموش کردم کسی را دوست داشته‌باشم یا دلتنگ کسی باشم و جهانم را برای یک انسان یا تمایلِ اشتباه، خراب کنم. آدمی دقیقا همان‌جایی بزرگ می‌شود که با خودش کنار می‌آید و مسیر منطق را در پیش می‌گیرد و به احساسات بی‌هدف و سطحی‌ِ وجودش، اعتنایی نمی‌کند. ᴮᵉᵃᵘᵗⁱᶠᵘˡ ᵗᵉˣᵗˢ