💥حاج آقا قرهی
✍یک تعریفی که برای عبد، عند الاولیاء است، این است که عبد را با «نعم»، یا به تعبیر خود ما، با «چشم» بشناس. این کار را بکن، چشم؛ این کار را نکن، چشم. چشم یعنی همین که پیامبر(ص) فرمودند: «قرّة عین»، یعنی واقعاً پذیرفت. نور دیده است. شما وقتی میگویید: چشم، یعنی بالای چشمم، انجام میدهم. هر چه خدا بگوید، عبد میگوید: چشم. لذا اگر عبد را میخواهی بشناسی، بدان که او همیشه «چشم» میگوید. به تعبیر عامیانه نافش را با چشم بریدند. هر چه پروردگار عالم گفت، چشم مطلق است. گناه نکن، چشم. این را ببین، چشم. این را نبین، چشم.
مثالش را هم بارها بیان کردم، این کدها لازم است و باید از آنها استفاده کنیم. مثال آن، مثال خود صیام است. دو تا اذان است، یک اذان میگوید: نخور، حتّی لقمه حلال خودت را که به تعبیر عامیانه با عرق جبین به دست آوردی، نخور. تا امروزر میگفتم: حرام نخور، گفتی: چشم؛ بارکالله. گفتم: شبههناک نخور، گفتی: چشم؛ بارکالله («فتبارک اللّه احسن الخالقین»؛ این بارکالله یکیاش به خود انسان برمیگردد). حالا به تو میگویم: حلال هم نخور؛ چشم. اذان صبح را که گفتند: حلال نخور؛ چشم. اذان مغرب را که گفتند، حالا بخور؛ چشم. عبد است و چشم چشم گفتن! اگر این را بفهمیم، دنیایی است.
@Maktab_sadegh2