ماجرای زائران پیاده بحرینی در راه زیارت حرم مطهر امام رضا علیه السلام (بخش دوم)
«حکیم حُسنا» و رؤیای صادقه او
⏹ در زمان این واقعه، میرمحمد تقی رضوی متولی و تولیت معزز آستان مقدس رضوی شب را در حرم میگذراند؛ آمده بود تا یکی دیگر از شبهای طولانی زمستان را به عبادت در آن مکان مقدس بگذراند. گوشهای از دارالزهد مبارکه را انتخاب کرده و در آن مشغول عبادت بود. درهای حرم را بسته بودند و فقط تعدادی از خادمان، به نظافت و انجام وظایف همیشگی خود اشتغال داشتند. یکی از آن خادمان، فردی بود که وی را «حکیم حسنا» میخواندند. او نیز، وقتی از کارها و وظایفش فارغ شد، به گوشهای از دارالزهد رفت تا دمی عبادت کند،اما ناگهان خواب بر او غلبه کرد، به دیوار تکیه داد و چشمانش را برای دقایقی بست.
⏹ میرمحمدتقی رضوی، همچنان مشغول عبادت و ذکر بود که ناگاه دید حکیم حسنا از جایش پرید و با سرعت به سوی او آمد. میر از او پرسید: «چه شده؟ سبب این آشفتگی چیست؟» حکیم حسنا با اضطراب گفت: «در رؤیا دیدم که امام رضا (ع) از روضه منوره خارج شد و به من فرمود، برو به میرمحمدتقی بگو که مشعلها را بر فراز منارهها روشن کند. گروهی از زائران من که از بحرین آمده و در راه هستند، در میان برف و باران گرفتار شده و در نزدیکی طرق راه گم کردهاند. بگو دستور دهد که جمعی از خادمان، به دنبال آنها بروند و نجاتشان دهند».
⏹ میرمحمدتقی، با شنیدن این سخنان، به سرعت از جا برخاست و گفت:«پس چرا معطلی؟» حکیم حسنا را به دنبال خدام فرستاد و دستور داد که بر فراز منارهها مشعل روشن کنند و نگهبانان دروازه پایین خیابان نیز، همان کار را انجام دهند. آنگاه خودش، به همراه حکیم حسنا و تعداد زیادی از خادمان، راه جاده طرق را در پیش گرفت.
⏹ همراهان میرمحمدتقی، با شگفتی او را دنبال میکردند.
خیلی از آنها نمیدانستند قضیه چیست؟ اما ساعتی بعد که زائران بحرینی از مرگ حتمی نجات یافتند، معلوم شد که آن چه اتفاق افتاده، عنایت خاص ثامنالحجج (ع) به زائرانش بوده است.
...یا غریب الغربا و یا معین اضعفا
ــــــــــ
#امام_رضا
اَللّٰهُمَّعَجِّلْلِوَلیّٖکَالفَرَجْ
@ManjiMahdi313☘️🌺