هدایت شده از روح اله کریمی
آن سوی سکه! اخیرا یه سوالی رو از زوج های جوان در جلسه مشاوره می پرسم و اون اینه که از زمان آشنایی و خواستگاری تا ازدواج کجاها حالتون رو خیلی بد کرد؟ کجاها از طرف مقابل خیلی ناراحت شدید؟... می بینم اکثریت قریب به اتفاق اون ها انگار منتظر این سوال هستند! شروع می کنن از اوقات تلخشون گفتن. رفقا حقیقت امر اینه که مراسم عروسی قراره یه دورهمی باشه تا دو نفر طی یه مهموني، خاطرات خوبي رو براي خودشون رقم بزنن اونم تازه اگه دلشون بخواد. اما یه عده همچین اتفاق دلچسبی رو تبدیل میکنن به یه معضل رواني. حالا يعني چی؟ از همون اول بسم الله طرف میخواد بره خواستگاری، مراسم چندین ماه به عقب میوفته چرا؟ چون براي يه قراره دوساعته خواستگاري که تازه همه اضطراب دارن، آپارتمان و محل زندگی و دکور منزل خانواده عروس بايستي تغيير کنه! از ماهها قبل به پدر و مادر آموزش میدن چی بگو و چي نگو! تو خود خواستگاري هم که شرافت انساني بي اهمیت ترین موضوعه و انگار رفتي بنگاه معاملات ملکي، همش صحبت در مورد پوله، چقدر پول داري؟ چقدر درآمدته؟ کجا مي توني خونه بگيري و ... که رد مي كني، تازه ميرسي به مهریه، هرچي دختر خوشگلتر جوون تر و پولدارتر باشه مهریه بیشتر و خانواده براي گرفتن مهریه محق تر! از اون طرف دختر و خانواده اش باید التماس آقای داماد بکنن که حق طلاق و باقي حقوق دختر رو جناب داماد لطف کنن و به خانم بدن! حالا شما فرض کنید که مراسم بله برون و نامزدی و عقد رو به سلامتي طي کردی، ميرسي به شب عروسی تازه اینجا آغاز ماجراست. ماجرا از اینکه هر کدوم از خانواده ها قراره چندتا مهمون داشته باشن شروع میشه، یه طرف میگه من آبرو دارم نمي تونم فلاني رو دعوت نکنم و لیستش میشه ٤٠٠ نفر، اون طرف میگه ما اکثر مهمونامون شهرستانن نمي تونن بیان، پس مهمون زیاد نداریم. یه طرف میگه ما میخوایم مهموني مختلط باشه، اون وري ها میگن ما مذهبي ايم و اين قرتی بازیا معنی نداره، یه طرف میگه عروسی تو تالار بگیریم. اونوریا میگن تالار مالار نداریم، باغ، باغ، فقط باغ! خانواده عروس میگه پول مراسم عروسی به عهده دوماده، از اونور دوماد میگه اگه با من باشه من كلا جشن عروسی رو نمیخوام. بگذریم، میرسیم به شب مراسم. تازگیها رقص تانگو عروس و دوماد مد شده، از ماهها قبل باید بری کلاس تانگو، نرقصی از قافله عقب موندي! دابسمش تو ماشین عروسي کنار دوماد هم که بماند. ضبط کلیپ ویدئویی اسپورت و کلاسیک و رفتن به آتلیه عکاسی از چندماه قبلم که شده بخش روتین عروسی. کلیپ اختصاصی برای اینستاگرام هم که بخش لاینفک این مراسم شده، حالا پرسش من از شما ینه واقعا آیا همون اول زندگی مشترک نیازی به این همه دنگ و فنگ هست؟ چقدر از این رنجی که به خودمون تحمیل میکنیم به خاطر تحسین و تمجید دیگرونه؟ چقدرش از یك نگاه کم عمق به مفهوم ازدواجه میاد؟ چقدرش به خاطر عدم اعتماد به نفسه که به این شکل باید جبران بشه؟ کمی تفکر لطفاً! https://eitaa.com/joinchat/724500680Ca2e4c89084