میگفت :
تو هیئت بودیم ...
همه گریه ؛گریه ؛
اما دو نفر هی میومدن گریه نمیکردن هیچ..
به مجلس عزای حسین میخندیدن:)💔
مجلس تموم شد.
اینا رفتن، فردا دوباره اومدن؛
اما نه باخنده ....
با اشک های ک نفسشون رو بریده بود
میگفت رفتم علتشو جویا شدم میگفتن این دوتا میگن:
شب ک خوابیدیم ؛
آقا سیدالشهدا و آقا عباس و دیدیم
سیدالشهدا میگفت و عباس مینوشت ...
آقا میگفت مثلا فلانی گریه کرد؛
فلانی روضه خونده ؛
یهو آقا چشمش بهم افتاد 💔
امام حسین گفت اینم بنویس ..
حضرت عباس این که خندید ؟
آقا گفت:
این دوتا وقتی داشتن بیرون میومدن
یکم قند رو زمین ریخته بود ...
اون قند ها رو جمع کردن :)...❤️🩹
پ.ن:آقا هر کاری ک ما میکنیم رو میبینه ؛✨
نگران نباش؛ عباس همه رو مینویسه .