آبان ماه۷۸-چذابه 🏴هوای چذابه با هوای فکه کاملا متفاوت وخیلی شرجی وگرم بود.چذابه پر از نیزارهای بلندی بود که تا خاک عراق ادامه داشت. قسمتی از آن باتلاقی و قسمتی نیز آب گرفته بود که مانع سرعت کار می شد. وجود میادین مین نیز مشکلات را دو چندان می کرد.مجبور بودیم برای ادامه ی کار، مین ها را خنثی کنیم، که خود این خطرات زیادی در برداشت.گاهی شناسایی ها در بین نیزارها انجام می گرفت.وجود نی های درشت و سفت، هر کدام به طول سه متر،علاوه بر سختی نفس کشیدن به دلیل شرجی بودن هوای بین نیزارها، باتلاق ها و مین های موجود در لای نی ها، بر مشکلات آن منطقه می افزود. در دومین روز کار در چذابه، نزدیکی های ظهر بود که شهیدی پیدا شد. زمانی که شهید پلاک داشت خوشحالی ها به اوج خود می رسید. غروب آن روز مراسم کفن گذاری شهید را شروع کردیم. بچه ها دورتا دور شهید به دیوار معراج تکیه داده ونگاهشان به شهید دوخته بودند. همگی به قصد تبرک از آبی که در قمقمه ی شهید، بیست سال سالم و خنک مانده بود، نوشیدیم و بقیه اش را برای خانواده اش نگه داشتیم.ص۶۸وص۶۹ ✍خاطرات محمدحسن منافی 📕به اهتمام مهدی امینی 🆔@mastermahdiamini