#کتاب_ردپایی_در_رمل
🏴یکی از برادران ارتشی خبر داد که در یکی از محورهایی که کار می کردند،به تجهیزات زیادی که روی زمین ریخته شده بود،برخورده اند و به احتمال زیاد،شهدایی آنجا باشند.
من وعلی آقا به اتفاق آن برادر ارتشی برای شناسایی رفتیم.نرسیده به میدان مین،کانال بزرگی به عنوان مانع بود که باید از آن رد می شدیم.
ما با کمی فاصله پشت سرجناب سروان حرکت می کردیم.علی آقا پرید وسط کانال تا زودتر رد شود ولی آن کانال باتلاقی بود.علی آقا تا نصفه های زانویش رفت توی باتلاق.دست هایش را گرفتم وبیرون کشیدم ولی پای مصنوعی اش داخل باتلاق ماند و با هر زحمتی توانستیم آن را نیز بیرون بکشیم.بعد از تمیز کردن خودمان دوباره به راه ادامه دادیم.
ظاهر منطقه نشان می داد آنجا یکی از محورهای عملیاتی بوده که رزمندگان در حال رد شدن بوده اند و به احتمال قوی به میدان مین و کمین عراقی ها برخورده و شهید شده اند.
چند ساعت که مشغول شناسایی شدیم.به این نتیجه رسیدیم که شهدای این منطقه توسط لشکر ۷ ولیعصر(عج)خوزستان جمع آوری شده اند.ما هم به طرف مقر حرکت کردیم. ص۱۵۹
✍خاطرات محمدحسن منافی
📕به اهتمام استاد مهدی امینی
✅ کانال رسمی اندیشکده راهبردی فتح