📩سلام داداش رضا
آره شده که با دیدن پوشش دخترا تو خیابون ذهنمو به خودشون مشغول کرده و فشار زیادی بهم
وارد کرده تا جایی که هرکاری میکردم ازذهنم پاک نمیشد اون صحنه ی لباس پوشیدن اون دختر و
چند بارم شده عهدمو شکستم
ولی تازگی ها خیلیییی دارم جلوی چشممو میگیرم و همیشه یه کش به دستم بستم تا اگه بازم دیدم
از روی لذت اون کشو محکم بکشم تا دردش تمام وجودمو فرا بگیره
📩سلام
من سیّد محمد رضا هستم
و در آستانه ی بیست و چهار سالگی هستم
از اون جایی که توی شهر ما دخترا خیلی راحت میگردن و آزادانه جولان میدن؛ خب طبیعتا خیلی
از امثال ما ها اذیت میشیم
البته خودم به شخصه خیلی از جاها سعی کردم سرم رو پایین بندازم و نگاهم رو کنترل کنم اما
نمیشه همیشه تو خیابون سرت توی یقه ات باشه
چون شما منو نمیشناسین صراحتا میگم که من خیلی از این دخترا بخصوص مادرانی که می بینم که
همراه بچه هاشون فرهنگ رعایت کردن حجاب رو ندارن لعنت میکنم
اما یه قابلیت خوب ذهن من اینه که دیگه توی خونه به ظاهر اون خانما فکر نمیکنم
چون توی خونه خانمم که زندگیمو بهش مدیونم آرامش خونمون رو تامین میکنه
📩سلام من ۲۵ سالمه و در شرف ازدواج هستم و اگر خدا بخواهد نمیدونم بلاخره کی ختم به خیر
میشه و خیلی برای من شده زیاد به وفور من با ساپورت اذیت نمیشم من بیشتر با این دختر پسر
هایی که با همن میگن و میخندند و دست همو میگیرن اذیت میشم و مخصوصا فکرهایی که راجع
بهشون میکنم و تصور میکنم با هم لذت میبرند عشق و حال و من باید عذاب بکشم اصلا اون لحظه
بدجوری حسرت میخورم انگار آب میشم میرم زمین بدجوری تحریک هم میشم مخصوصا اگر
دختره خیلی خوشگل و جذاب باشه و مذهبی محجبه باشه هی خود خوری میکنم هی خود خوری
هی حرص و جوش.
خیلی حال و روز خوبی ندارم و نداشتم خلاصه بگم ان روز من هی خود خوری میکنم حتی من کارم
به خود زنی هم کشیده شده تا اینجا بماند حرف زیاده برا گفتن یا علی