در این فاصله که عبدالله را براى اعدام میآوردند یک دانه خرما از درخت افتاد و یکى از خوارج بلافاصله آن را در دهان گذارد فورا اعتراض همفکران او بلند شد که از مال مردم بدون رضایت یا بدون پرداخت قیمت آن استفاده مى کنى؟! فورا خرما را از دهان خود درآورد و به دور انداخت!! نیز در مسیر به خوکى برخوردند که از آن یک ذمى بود, یکى از آنها با شمشیرش خوک را کشت, همراهانش گفتند این فساد در زمین است!! رفتند و صاحب خوک را راضى کردند! 🔹 از یک دانه خرماى حرام استفاده نمى کنند! از کشتن یک خوک معذرت خواهى کرده صاحبش را راضى مى کنند!! آنگاه با کمال شقاوت یک مسلمان وفادار مومنى را که پدرش و خودش سوابق فراوان در خدمت به دین دارند وحشیانه مى کشند! همسر حامله اش را شکم مى درند! و جنینش را هم سر مى برند!! ریشه این دوگانگى در برخورد چیزى جز جهالت و حماقت نیست, همان که امیرمومنان از آن تعبیر به درد بى درمان مى کند: ... من مى خواهم به وسیله شما دیگران را درمان کنم, اما متإسفانه خود شما براى من دردید همانگونه که بخواهند به کمک خارى, خارى را برون کنند در حالى که از خار جز دریدن نیاید خدایا, پزشکان این درد بى درمان درمانده شده اند و آب رسانان به تشنه کامان از این چاه و با این ریسمان ناتوان گشته اند. وقتى جهالت و حماقت, با خودمحورى و غرور و ولایت ناپذیرى همراه شد سرانجامى جز این گونه حرکات سردرگم و متناقض و وحشیانه ندارد و این عبرتى است براى همه دین باوران که پیوسته درصدد عمق بخشیدن به دین خود باشند همان که نامش در روایات ((تفقه در دین)) است, همان که نامش در روایات ((بصیرت)) است و بکوشند که راه خود را از ولایت جدا نکنند که جدایی از ولایت همان و افتادن در لجنزارهایی این چنین همان!! پناه برخدا 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12