#داستان_کوتاه
#سخنان_حکمت_آمیز
#حاج_آقا_قرائتی
💟 من در اتاق یک رئیسی رفتم کار داشتم ، تا در را باز کردم دیدم یک دختری حالا یا دختر یا خانم ، خیلی زیبا است.
✴️ داخل اتاق رئیس رفتم گفتم :
شما با این خانم محرم هستی ؟
گفت : نه
گفتم : چطور با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته است ؟
️گفت : آخر ما حزب اللهی هستیم
✳️ گفتم : خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است.
🌷حضرت امیر به زن های جوان سلام نمیکرد
گفتند : یا علی ، رسول خدا سلام میکند تو چرا سلام نمی کنی ؟
گفت : رسول خدا سی سال از من بزرگتر بود
من سی سال جوان هستم ، می ترسم به یک زن جوان سلام کنم ، یک جواب گرمی به من بدهد ، دل علی بلرزد.
گفتم : دل علی میلرزد تو خاطرت جمع است ؟؟؟
⚠️ بعضی ها خودشان را از امیر المومنین حزب اللهی تر میدانند.
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1843593218Cc4adde3957