خدا را شاکرم که توانستم، مشکل کسی را حل کنم! یکی از خاطراتی که از علامه حسن زاده آملی دارم، این است که: استاد زمانی در دهه شصت، علم النفس را در مدرسه آیت‌الله مکارم شیرازی تدریس می‌کردند و منزل ایشان هم نزدیک آن مدرسه بود. خاطرم هست که بعد از درس، خدمت ایشان بودیم. پرسشی مطرح شد که با چهره‌ای بشاش، بحث را تا دم کوچه‌ای که منزل‌شان بود، ادامه دادند. در همان لحظه شخصی آمد و قصد فروشِ مقداری اجناس داشت که از طریق کوپن تهیه کرد بود. استاد همان وجه را به آن شخص دادند و فرمودند: از تو می‌خرم و دوباره به تو بازمی‌گردانم. وجه آن را پرداخت کردند و اجناس را هم به آن شخص دادند! سپس دست به سوی آسمان برداشتند و فرمودند: خدا را شاکرم که توانستم مشکل کسی را برطرف کنم! خبرگزاری ایکنا، حسن رمضانی، ۱۴۰۰/۸/۱۵ https://t.me/sireyefarzanegan