┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄
صفحه 4⃣
شیرشاه به سنگهای تپه🏔 خورد و کمی آسیب دید. اما خداروشکر فیل قصه ما حواسش به همه چی بود و جون شیرشاه رو نجات داد😊
فیل، شیرشاه رو بالا کشید و گفت: حالتون خوبه؟🙂
شیرشاه با ناله گفت: ممنونم فیل، تو زندگی من رو نجات دادی🙏
فیل در حالیکه طناب رو از پای شیر باز میکرد، گفت: خیلی خوشحالم که سالمید.😅
شیر گفت: دارم به این فکر میکنم که نباید لجبازی میکردم و به فکر تقلید از دیگران میافتادم😳
خداوند مخلوقاتش رو متفاوت از هم آفریده و به هرکدوم استعداد خاص خودش رو داده. منم باید بگردم و استعداد خودمو پیدا کنم. من رو ببین، من سعی کردم از پرندهها تقلید کنم و پرواز کنم، بدون اینکه به این فکر کنم که غیرممکنه و اینطوری آسیب دیدم.
اما حالا تصمیم گرفتم که هرگز از کسی تقلید نکنم و لجبازی بیهوده نکنم، چون نتیجهای جز دردسر و گرفتاری نداره. عوضش دنبال استعداد و نعمتایی که خدابهم داده میگردم😇
بچههای خوبم، شما استعدادهای خودتونو میشناسین؟🤩
پایان❇️
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯