❀ ⃟⃟ 🦋 ⃟ ⃟ ⃟✤════════════
صفحه2⃣
فرشته گفت: «بذار فکر کنم🤔
فهمیدم💡
تو یه دونه لوبیا کاشتی•
مثل قصهی جَک و دونهی لوبیا. فردا صبح یک درخت خیلی بزرگ از زمین سبز میشود🌳
تو از اون درخت بالا میری، اونجا یه عالمه پول گذاشتن💸، یک دیو هم اونجاس👹 تو دیو رو میکشی و پولها رو برمیداری. بذار من هم با تو بیام😊»
فرهاد خندید و گفت: «نه، فرشته. گفتم که این چیزها فقط توی قصهها اتفاق میافتن.»
فرشته گفت: «من دیگه چیزی نمیدونم. خودت بگو که داشتی چه چیزی رو توی زمین پنهان میکردی؟»
ادامه⬇️
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯