﷽❈••⚘ ⃟ ⃟❈ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟⚘ ⃟ ⃟ ⃟⚘☆☆☆ طاها کوچولو وقتی از مهدکودک اومد خونه دید مامانش کلی خوراکی‌های خوشمزه (آجیل🥜، کدوتنبل، انار و... ) آماده کرده. از مامانش پرسید مامان جون عیده؟ مامانش خندید و گفت نه☺️ طاها کوچولو تعجب کرد گفت مهمون داریم؟ مامانش دوباره خندید و گفت: نه😊 طاها بیشتر تعجب کرد و گفت: پس چه خبره این همه خوراکی خوشمزه دارید آماده میکنید⁉️ مامان طاها کوچولو گفت این‌ها رو میخوایم ببریم خونه مادرجون، اونجا قراره با خاله‌ها🧕 و دایی‌ها🧔 دور هم باشیم و بخوریم، طاها کوچولو گفت مگه چه خبره؟ ما که همیشه میریم خونه مادرجون ولی هیچ وقت اینقدر خوراکی ها خوشمزه نمیبریم😕 مامانش گفت عزیزم امشب "شب یلدا" یا "شب چله" است. طاها کوچولو دوباره تعجب کرد و گفت شب یلدا، شب یلدا چه شبی هست مگه‼️ مامان طاها کوچولو گفت: شب یلدا یا شب چله، آخری شب پاییز و بلندترین شب سال هست. از قدیم مردم ایران رسم داشتند که درازترین شب سال رو که همان آخرین شب پاییزه رو جشن بگیرن. بیشتر هم به خونه بزرگ‌تر‌ها می‌رن و دور هم جمع می‌شن و هم خوراکی‌های خوشمزه می‌خورن و هم مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها برای بچه‌ها قصه می‌گن و یا شاهنامه میخونن و اینکه فال حافظ میگیرن و دور هم کلی شاد هستند و میخندن😍 طاها کوچولو که تازه متوجه شده بود خندید و کلی ذوق کرد و به مامان گفت: آخ جون❕پس خیلی بهمون قراره خوش بگذره🙃 مامان طاها کوچولو گفت: درسته امشب میتونه بهمون خیلی خوش بگذره در صورتی که در خوردن این تنقلات و خوراکی های خوشمزه زیاده روی نکنیم تا یه موقع دلمون درد نگیره❌ طاها کوچولو هم گفت: چشم مامان جونم حواسم هست✅ بعد طاها کوچولو با کلی ذوق و شوق رفت کاراش رو انجام داد و با مامان رفتن خونه مادرجون👓 اونجا با بچه های همسن خودش بازی کردن و بعد رفتن کنار مادرجونشون زیر کرسی نشستن تا مادرجون براشون قصه بگه و پدرجون هم براشون شعر بخونهـ... اون شب خیلی به طاها کوچولو و خانوادشون خوش گذشت✨ امیدوارم امشب به شما هم خیلی خوش بگذره💫 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯