⚠️⚠️ مسعود ده نمکی از حذف نام و یاد شهدا و آثار جنگ می گوید 👇 ♦️بعد از رحلت کشور در فضایی حزن‌انگیز فرو رفت و تا اربعین امام در سراسر کشور مراسم و برگزار شدند و همه مردم درگیر برگزاری این مراسم‌ بودند. ♦️به علت رحلت ایشان از برگزاری برنامه‌ تجمعی که پیش از رحلت امام کرده بودیم و قصد داشتیم به سمت حرکت کنیم و پیرو بحث مبارزه‌ای که حضرت امام در پیام قبول 👈 ضرورت جنگ و مسائل دیگر تذکر داده بودند با ایشان داشته باشیم منصرف شدیم. ♦️امیدوار بودیم ضربه از دست دادن این ، به جامعه که در مسیر پیش می‌رفت تلنگری بزند و موجب کندی آن حرکت گردد، 👈 اما متأسفانه فضای تابستان بعد از رحلت حضرت امام با در حال وقوع، نشان ‌می‌داد که ، و و نسبت به ارزش‌ها و و تشدید شده است. ♦️یکی از این اقدامات در زمان حیات حضرت امام  در اتوبان قم‌ ـ تهران بود. اعتراض ما به کشیده شد. ژاندارمری کشور که آن زمان مسئول این اقدام بود، مجبور به شد و آنها اعلام کردند که این اقدام براساس از حضرت امام صورت گرفته است. ♦️آنها معتقد بودند که وجود این تابلوها موجب و می‌شود، ولی چرا پس از ، به‌مرور را در اتوبان‌ها  نصب کردند و کسی نگفت اینها باعث راننده‌ها و تصادف می‌شود! ✅همان زمان در مورد این با این مضمون نوشتم: 🔺بله باعث حواس‌پرتی می‌شوند، حواس‌پرتی از سمت و ، باید هم عکس شهدا را پاک کرد تا بتوان برعکس شهدا حرکت کرد.. 🔺همان زمان که جنگ تمام شد به اسم و با و این شعار ‌که، «مردم را باید از فضای اندوهناک جبهه و جنگ دور کرد» شروع شده بود و به نظر من این‌گونه اقدامات در همان راستا بود. 🔺بعد از انتخاب آقای به و انتصاب در شهرداری تهران، روند از دیوارها و معابر شهر جدی‌تر و در دایره‌ای‌ وسیع‌تر، ادامه یافت. 🔺پاک کردن از دیوارها و چاپ مقاله ضد جنگ در روزنامه اطلاعات آن هم سه ماه بعد از رحلت امام سرآغاز یک حرکت جدید از طرف ما شد. ما در کنار برگزاری تجمعات هفتگی خود، را سازماندهی ‌کردیم تا شب‌ها به‌صورت گشت موتوری در هر مکانی که شهرداری اقدام به پاک کردن شعارهای جنگ و انقلاب از دیوارها می‌کرد ما هم همان را با و یا و بنویسیم. 🔺چون بچه‌ها خط‌ خوشی نداشتند، سعی ‌کردیم این شعارها را روی کلیشه‌های طراحی و آنها را بین بچه‌ها تقسیم کنیم. نیروهای این گروه از را به ‌دلایل امنیتی و حفاظتی از بین افرادی غیر از بچه‌های تظاهرکننده انتخاب می‌کردم تا کسی پی به نبرد. البته تأمین هزینه این حجم از رنگ و پیستوله هم خیلی سخت بود. 🔺بعضی‌ وقت‌ها کار به چالش و درگیری کشیده می‌شد و نیروهای شهرداری با بچه‌ها می‌شدند و ما مجبور بودیم سوار بر موتور به آن منطقه برویم و بچه‌ها را آزاد کنیم. این چالش بین ما و شهرداری و همچنین وجود که به و دامن می‌زدند موجب شد که دوباره تصمیم به برگزاری راه‌پیمایی‌های رسمی بگیریم. 🔺در کنار شبانه ما گاهی مطالبی انتقادی در بخش اخبار ویژه روزنامه‌های جمهوری و آن زمان درج می‌شدند که، «عده‌ای به اسم با و روی دیوارها، شعارهای انقلابی می‌نویسند که این بی‌سلیقگی باعث دلزدگی مخاطب می‌شود. 🔺درواقع این روزنامه‌ها دولت و شهرداری را نمی‌دیدند؛ ولی ما را می‌دیدند. حالا سهواً یا عمداً متوجه نمی‌شدند که در کشور چه دارد روی می‌دهد. ✍ برگی از خاطرات در سالهای دهه 70 🌺🇮🇷 @Mobin_rfm