روزی شهید نواب صفوی پیشنهاد کرد که از نجف تا کربلا برای زیارت حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) با هم برویم....😍☺️ هوا تقریباً تاریک شده بود و هنوز بیش از چند کیلومتر نرفته بودیم🚶که مردی تنومند و قوی هیکل از اعراب بیابان نشین😲جلو ما را گرفته و با صدایی خشن به ما فرمان ایست داد.😨 خنجری را که مرد عرب بر کمر داشت دیدم و ترسیدم... اما سید آرام ایستاد.🙂 مرد عرب با خشونت گفت: هر چه دینار دارید از جیب هایتان بیرون آورده و تحویل دهید.💰💸 ترسیده بودم😰 که یک مرتبه متوجه شدم شهید نواب صفوی با چالاکی🍃...خنجر مرد عرب را از کمرش بیرون کشیده و با قدرت نوک خنجر را نزدیک گلویش قرار داده و با کمال شهامت به او گفت: «ای مرد! با خدا باش و از خدا بترس و دست از زشتی ها بردار...😔👌 من از سرعت عمل و شجاعت بی نظیر سید متحیر شده بودم و مات و مبهوت به هر دوی آنان نگاه می کردم.😳 مرد عرب با کمال شرمندگی ما را به چادرش جهت استراحت دعوت نمود و نواب صفوی فوراً دعوت او را پذیرفت....💐 به سید گفتم: چگونه دعوت او را میپذیری؟؟🙁 سید گفت: این ها عرب هستند و به میهمان ارج می نهند و محال است خطری متوجه ما باشد....☺️🍃 آن شب من و نواب به چادر مرد عرب رفتیم و سید آرام خوابید...☺️ #شهید_نواب_صفوی #سالروز_شهادت @modafeaneharaam