در سوگ امام رضا(ع)
ای رضا جان آفتاب هشتمین
با غروبت شد سیهپوش این زمین
چون که رفتی شیعه گردیده یتیم
لیک داغت بود سنگین و عظیم
روبهی نافهم چون مأمون پَست
داد زَهرت قلب اُمت را شکست
در غریبی بودی و دور از وطن
صد هزاران جان فدایت همچو من
لیک آمد وقت رفتن ابنتان
سر به آغوش گل و آرام جان
هرکه یاد آرد زمین کربلا
فرق چندانی است آنجا با شما
بود آنجا رأس خونین پسر
روی دست و بین آغوش پدر
در خراسان رأس آقامان رضا(ع)
بوده در آغوش ابنش در سرا
بعد هم جسم پدر با احترام
دفن گردید و حکایت شد تمام
لیک آنجا شد جدا سر از بدن
تاختند بر جسم بی سر اهرمن
تکه تکه جسم ها بر روی خاک
روی نیها رأسهایی نابو پاک
ظلم کردند بر ائمه ظالمان
خون دل خوردند ایشان بی گمان
پس بدان ظلمی که شد در کربلا
مثل و مانندش نبوده هیچ جا
ای خداوندا بکن روشان سیاه
زندگی ظالمان گردان تباه
دان محقق می شود آن با ظهور
کن بلاها ای خدا از او به دور
پس بکن دنیا پر از لطف و صفا
با ظهور نور چشم مصطفی
دلسوخته
@nahayate_arezoha2 ❀•┈•