اصلاً اسمش روز حسرته❗
حسرت ، هرچی کمتر بهتر . . .
وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ ٱلْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ ٱلْأَمْرُ
آنهـا را از روز حسرتى بـتـرسـان كـه
ديگر كار از كار گذشته است؛
پ.ن :
بهشون گفته بـود هرچی تونستین از
توی این غار تاریک جمع کنین !
یـه عـده مـحـض کـنـجـکـاوی چـنـدتـا از
ســنــگهــا رو بــرداشـتـن و بــقــیـه هم
اعتنایی نکردن . . .
از غـار کـه اومدن بیرون و تو روشنایی
روز سنگها رو دیدن ، فهمیدن اونـهـا
در حقیقت جـواهـر بودن و
آه حـسـرت
هر دو گروه بلند شد !
اونهایی که دست خالی اومده بـودن
حسرت این رو میخوردن که ای کاش
چـنـدتـا از اون جواهرها بـر میداشتن ،
و اونهایی که برداشته بودن، حسرت
ایـــــــــن رو میخـوردن کــــــه ایکـــــــاش
جواهرات
بیشتری بــا خـودشـون آورده
بودن . . .
✍️
شاگرد استاد
📚
#از_کتاب_خدا : سوره مریم «۳۹»