🔻عاقبتِ نقدِ منهای دقت: تحریف دیگری و تناقض با خویش 🖊 مهدی جمشیدی یادداشت آقای فرهاد فتحی در نقد موضع من در مناظره‌ی حجاب، گرفتار بی‌دقت‌هایی است که آن را هم نسبت به سخنم در مناظره، دچار «تحریف» ساخته و هم نسبت به سخن خود ایشان، دچار «تناقض». چند سطری درباره‌ی این نقد پریشان می‌نویسم. ۱. ایشان می‌گوید من ادعا کرده‌ام که «الزام به حجاب»، ضروری دین است. در فیلم، چنین جمله‌ای نیست. من گفتم اصل «حکم حجاب»، ضروری دین است نه الزام‌ به آن. در این مقطع از بحث، هنوز سخن به روش اجرای حکم نرسیده بود، بلکه طرف مقابل، آشکارا به انکار دینی‌بودن «اصل حکم حجاب» پرداخت. ۲. ایشان به‌گونه‌ای تصویرسازی کرده که گویا من درباره‌ی «زنان بی‌حجاب» سخن از ضروری دین گفتم، حال‌آن‌که روی سخن من با «طرف مناظره» بود که در مقام متفکر و روشنفکر، بحث نظری می‌کرد و تصریح نمود که حجاب، «حکم دینی» نیست. ازاین‌رو، به ایشان تذکر دادم که معنی کلامش، انکار ضروری دین است و در این اصل، تردید روا ندارد. بااین‌حال، ایشان متنبه نشد و به انکارش ادامه داد. ۳. بنده گفتم منکر حکم حجاب، به «شرط» اینکه انکارش با انکار نبوت تلازم داشته باشد، از اسلام خارج می‌شود. پس برخلاف ادعای ایشان، مطلق سخن نگفتم و «قید» را بیان کردم. ۴. ایشان در اواسط مقاله، به طور «مطلق» می‌گوید ولایت حضرت امیر -علیه‌السلام- ضروری دین است اما در انتهای مقاله، به سخنی از امام خمینی استناد می‌کند که نشان می‌دهد این امر «فقط در صدر اسلام»، ضروری بوده است و اکنون نیست.‌ همین نقل ایشان، ناقض و مبطل سخن‌شان است و نشان می‌دهد دست‌کم از نظر امام خمینی، حکم ولایت از ضروری دین به «ضروری مذهب» تغییر کرده است. ۵. من حتی برای ملاحظه‌‌ی وضع مخاطب، هرگز از تعابیر «مرتد» و «کافر» استفاده نکردم و تنها گفتم کسی‌که ضروری دین را انکار کند از اسلام، خارج است. ۶. دیگر اینکه ایشان به مخاطب خود القا می‌کند که من حجاب را «مهم‌تر» از ولایت علی -علیه‌السلام- می‌دانم. در اوج حماقت و کج‌فهمی‌ام اگر چنین نظری داشته باشم. ولایت او، «جان دین» و «روح ایمان» است؛ چنان‌که نبوت بدون امامت، «نبوت ناتمام» است. حال آیا آنچه نبوت را دچار نقصان بنیادین می‌کند «مهم» نیست؟! اما سخن درباره‌ی ضروری دین بود و در ضروری دین، «حکم مشهور» ملاک است نه «حکم مهم»؛ یعنی ممکن است حکمی از دین، فرعی و دست‌چندم باشد اما به سبب اینکه «مقبول عامه‌ی مسلمین» است، ضروری دین باشد ولی حکمی به عظمت و اهمیت امامت، ضروری مذهب باشد و نه ضروری دین؛ چون مورد توافق همه‌ی فرق مسلمین نیست. اقتضای معنا و چهارچوب اصطلاح فقهیِ ضروری دین، این‌چنین است؛ نه این که من در پی سبک‌ساختن حکمی باشم که مایه‌ی «اکمال» و «اتمام» اساس نبوت است. اصطلاح ضروری دین، از «زاویه‌ی اثباتی» - و نه ثبوتی - به احکام می‌نگرد و دامنه و دایره‌ی دیانت را این‌گونه تعریف می‌کند تا غیرشیعیان، نامسلمان انگاشته نشوند. به پاسخ حکیمانه و هوشمندانه‌‌ی امام خمینی به یک استفتاء حساس بنگرید: «عدل و امامت و ولایت علی -علیه‌السلام- جزء ضروری دین است؟ و آیا منکر‏‎ ‎‏مسائل فوق، از جرگۀ مسلمین خارج می شود؟ بسمه تعالی. اگر خدا و رسول را قبول دارد، مسلِم است.»(استفتائات امام خمینی، ج۱، ص۳۹۲، سؤال ۸۸۰). 🔥@Moohem