‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸یادش بخیر حُسن ختام کارها ✍وقتی به حوادث تاریخی همچون هشت سال دفاع مقدس می‌نگرم؛در لا به لای خاطراتم به نکاتی زیبا و بیاد ماندنی می رسم. شاید این نوشتار یکی از هزاران بی کران و بی پایان بر آن لحظات ناب باشه. 🌸هر روز صبحگاه با مراسم تلاوت قرآن مجید آغاز میشد. سرود جمهوری اسلامی ما مسلح به الله و اکبریم می خواندیم . دعای وحدت و سپس نطق فرمانده دسته ها شروع می شد. فلانی این چه کاری بود کردی ؛! فلانی دیگه نبینم ... این چند نفر بعد از صبحانه برن برای تخلیه مهمات ؛ این ...😊💖✋ 🌸دوی صبحگاهی هر روز خدا بود. مگر آنکه بارش برف باشه که چشم چشم رو نبینه 😳. اما هوای سرد و مه گرفتگی حتی بارون مانعی برای اجرای صبحگاه نبود.هرچند گاهی صبحگاه رو کمی به تاخیر می انداخت.😊💖✋ 🌸آقا اصلا دویدن خودش سبب رقابت میشد ؛ سبب نشاط و خنده ؛ استقامت ها با نرمش پس از دویدن دور پادگان افزایش می یافت.اما نقطه ای برای حسن ختام این حضور و سایر برنامه ها وجود داشت. اونم👇 🌸قرائت سوره ی ؛ سوره ای ناز، کوچک و کار بردی ؛ آقا وقتی دسته جمعی با قدرت و صلابت می خوندیم آرامش قلبی زیادی بوجود می آورد. 🌸بگذریم که همین آرامش و آهنگِ خواندن ، خودش نشون میداد که دیگه داریم از اون کار و ماجرا خلاص می شیم. 💖😊✋ 🍃خوندن سوره خیلی جاها رواج داشت. یادم هست تو پادگان آموزشی منجیل اولین بار پس از آموزشِ نظام‌جمع خوندیم. 🍃فردا صبحش تو دوی صبحگاهی دور پادگان و وقتی هرکلاس آموزشی تمام می‌شد. یادم افتاد که وقت پیاده روی های شهری و کوهپیمایی و رزمِ شبانه هم میخوندیم.‌ و خودش سبب میشد سینه خیز بریم. آخه بابا تو خشم شب و رزم شبانه آدم با صدای بلند حرف میزنه که بخواهی سوره والعصر بخونی😳😁یادم افتاد گاهی اوقات به وقت شامگاه نیز همین وضعیت وجود داشت. 🍃هرکجا کارها سخت میشد و نیاز به صبر و استقامت و شکیبایی بود. سوره والعصر به عنوان کمکی می آمد برای یاری و میخوندیم. 🍃 گاهی اوقات وقتی که خیلی شرایط منطقه عملیاتی حساس می شد و آشفته بازار؛ ختم می‌گرفتیم و همه ی رنج ها به ناگاه مثلِ باران از وجودمان میریخت و فرو میرفت تو زمین سرد و یا تفتیده... 🍃گاهی آتش دشمن اونقدر زیاد میشد که زمین و زمان رو بهم می بافت. وقتی زیر آتش تهیه ی دشمن بودیم سوره رهایی بخشِ والعصر میخوندیم و آبی بود بر روی آتش دشمن بعثی 💖😊✋ 🍃راستی تو راهپیمایی های شبانه وقتی کارها سخت می شد و طاقت فرسا؛ دلتنگی از اینکه دیگه تو سر بالایی کوه نکشی تا بری بالا و جا نمونی از غافله ی دسته ؛ سوره والعصر میخوندم و اصلا از بقیه مسیر چیزی متوجه نمی شدم تا برسم روی قله... 🍃 اونجا بود که چون تو ضمیر ناخودآگاهم ثبت شده بود هنوز هم خوندن سوره والعصر ادامه داشت. ☺️خستگی و غبارناشی از راه رو با خوندن سوره رهایی بخش کنار می‌گذاشتم و تازه میرفتیم برای سنگر کندن و پر کردن کیسه شن برای ساخت سنگر...💖😁 🍃گاهی اوقات تو منطقه جنوب وهورالعظیم وقتی تشنگی و گشنگی غلبه می کرد. سوره والعصر می آمد کمک و انگاری زیر آب آبشاری خنک قرار گرفتی و آرام میگرفتم... 😌 🍃یادم افتاد به وقت اعزام از بسیج شهرستان و اعزام نیرو ی مرکز استان؛ سوره والعصر زیاد خونده میشد. حالا که به گذشته نگاه می کنم می بینم گاهی اوقات در روزها و شرایط خاص حتی تا هفتاد مرتبه هم خوندم همین سوره حسن ختام و آرامش بخش رو میگم؛! بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿۲﴾إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾باز هم یادش بخیر 😊💖✋ 🌸سوره مبارک = نجات بخش؛ حسن ختام 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷