. رسیده سِفْر نابودی، رسیده فصل پایانی چه پاییزی! عجب رعدی! چه بارانی! چه طوفانی! بگو با غاصبان، این خانه صاحب‌خانه هم دارد بگو شدّاد را، افتاده باغش رو به ویرانی بگو خیبرنشینان را، سپاه مصطفی آمد بگو دیگر ندارد سود، سودای پشیمانی ببین بار دگر شیطان به بند ذلت افتاده به دست ماست باری خاتم سرخِ سلیمانی حریف لشکر حیدر نخواهد شد کسی دیگر چه با زور ابوسفیان، چه با تزویر سفیانی چه عطر آشنایی... یوسفی از راه می‌آید خبر آورده این طوفان... آهای ای قوم کنعانی! شاعر: طراح: پ.ن: سِفْر: به هریک از فصل‌های تورات سِفْر می‌گویند؛ مانند سِفر پیدایش و سِفر خروج.