✍فرافکنی یک ساز و کار پدافندی است که علاوه بر روابط فردی و اجتماعی، در نبرد تمدن‌ها و خصوصاً در استفاده از ابزار رسانه، بسیار کاربرد دارد. در نبرد تمدن‌ها، تمدنی برنده خواهد بود که مدل موفقی را ارائه دهد! و بتواند آنرا توسط ابزار رسانه به جوامع بشری بشناساند! ✦ غرب که خود را در رویارویی با جنگ روسیه و اکراین، در یک بحرانِ بی سابقه انرژی دید، بطوریکه به استفاده از زغال‌سنگ‌ها و سوختهای فسیلی پناه آورد، تخریب جدی و فروپاشی هیبت پوشالی‌اش را بسیار نزدیک احساس کرد.  ✦ از سویی موفقیت نسخه مقاومت در ایران در چهل سال اخیر، در رویارویی با تحریمها و جنگهای مستقیم (عراق) و غیرمستقیم (سوریه)، وحشت غرب را از این دو مقایسه برانگیخت، بصورتی که ایران هم‌اکنون صاحب یک مدلِ موفق و قابل ارائه‌ی تمدنی در دنیاست که قادر است در بحث تمدن‌سازی و نبرد تمدن‌ها پیشگام و جریان‌ساز باشد! ✦ از همه خطرناک‌تر اینکه شواهد ثابت میکند، محور ثبات در الگوی مقاومت ایران، رهبری ایران بوده است، نه دولتها ... که غالباً دولتها خود مانع بزرگی بر سر راه این مدل بوده‌اند! وحشت غرب از این فهم توسط مردم دنیا، و شناخته شدن ابعاد شخصیتی و علمی رهبر ایران، خود یکی از انگیزه‌های مهم در استفاده از شرایط حاضر، برای فعال کردن گروهک‌های تجزیه‌طلب و نیز سلب امنیت ملی در حادثه‌ی فوت خانم امینی است. ✦ از سویی اتفاق غیرعادی اربعین، که تمام قوانین اداره‌ی جوامع را درهم شکسته، بعنوان یک مدل الهی موفق با محوریت متخصص معصوم به ثبات رسیده و یک تهدید جدی و فوری برای غرب محسوب می‌شود! اینجاست که ؛ ۱ـ انگیزه ورود غرب به جنگ شناختی، که بستر اصلی آن رسانه‌هاست، برای اعتماد زدایی و ناامیدی از مدل‌ موفق ایران، ۲ـ ضرورت ورود ما به جهاد تبیین بعنوان ضدحمله در این جنگ، مشخص میشود. ✦ اینکه ما چقدر در این پازل، درگیر احساسات شدیم و برای عملکرد اشتباه یک مسئول یا نهاد، رفتاری را بروز دادیم که دقیقاً رفتار مورد انتظار دشمن برای موفقیت در "فرافکنی" خویش بوده است، نشان می‌دهد که ما چقدر قدرت تحلیل در نوع موضع‌گیری‌هایمان داشته‌ایم. ✦ مسئله‌ی غرب، مسئله‌ی دفاع از حقوق زنان در کشوری دیگر نیست! که اگر می‌توانست این داعیه را در ممالک خویش به اجرا می‌گذاشت! و یا در این جریان، با تمام توان رسانه‌ایِ خویش که در تمام این سالها سابقه نداشته، به میدان نمی‌آمد! ✦ قبل از هر موضع‌گیری فقط یکبار از خودمان بپرسیم، آیا خودم در آینده قربانی این موضع‌گیری‌ام خواهم بود، یا خیر؟