امشب داشتم فکر میکردم صد نفر بودند. صد نفر بعد از عمری شاید...
و ما چشم درشت میکنیم و با دلی که خنج افتاده روش به هم میگویم صدددد تا شهید!
توی غزه اما شاید هرروز به هم میگویند امروز (فقط) صدنفر!
و چقدر دردناک است معنی ««فقط»»...
حتی نمیتوانم تصورش کنم! خب شرایط ما فرق دارد. ما اینجا برای نیروهای نظامی چشم و ابرو میآییم که این هم از امنیتی که از آن دم می زدید! پوزخند میزنیم که این هم از انتقام! ما اینجا از همه طلبکاریم. بدون اینکه یادمان بیاید وسط خاورمیانهایم! جایی که یا باید نوکر باشی یا دخترت دست به دست اجنبی شود!
چیزی که با وجود حاج قاسمها در تصورات ما شبیه داستان تخیلی است!. ناموس برای ما هنوز هم لای پَرِ چادر است... بدون اینکه بفهمیم بغل گوشمان دختر بچهها با عروسک به حجله داعش رفتند...
اگر ما به ««فقط»» عادت نداریم برای وجود آدمهایی است که وقتی به آنها طعنه امنیت میزنیم، به جای حاضرجوابی از شرمندگی سرپایین میاندازند...
#م_رمضانخانی