•• . لحـظه‌ی دیـدنت انـگار کـه یک حـادثه بود حیفِ‌چشمانِ‌تو این‌حادثه‌را دوست نداشت! سیب را چیـدم و...در دلهـــره‌ے دســتانـم  سیب را دید! ولی دلهــره را دوست نداشت تا سـه بـس بود که بشــمـارد و در دام افتـد  گفت‌یک، گفت‌دو، افسوس‌سه‌را‌دوست‌نداشت! مـن تـو خـط مــوازی؟ نرســیدن؟ هــرگــز! دلم این قاعده‌ی‌هندسه را دوست نداشت درسِ منطـق نده دیگر تو به این‌عاشق که ازهمان‌کودکی‌اش مدرسه‌را دوست‌نداشت . •••