•• . از کِی غروب غمگین بود؟ از کِی غروب غمگین شد؟ این گـــونه بود از آغـاز؟ یا نه نبـــــود، بعد این شد؟ از کِی غریب ها در او، چشمان خویش می شویند در چشم عاشـــــقان آیا از کِی عزیز، چنــدین شد؟ از کِی چنیــن تبِ سرخی، بر سجده گاهِ روز افتاد؟ اورا که بود نفرین کرد؟ یا خود چه‌کرد نفرین شد؟ شاید فقط تمـــــاشا کرد، شاید فقــــط تماشا بود روزی که از سرِ مـــــردان، تقدیر خاک رنگـین شد آری فقـــــط تماشا بود، وقتی حســـین در میدان چندان جوانِ شیرین داد، تا کامِ مـرگ شیرین شد پشت ســـــر برادرها وقـــــتی دعایشان می‌کرد آیا شنیـــــد زینب را، آیا برایش آمـــــین شـــد؟ آری نشست و زَد بر سر، تا کارها گذشت از کار تا دشت از نفس افتاد، تا ذوالجناح بی زین شد پیش از چنان غمی هرگز کِی بود این چنین غمگین؟ نه نه، غـــــروب پیش‌ از این، غمگین نبود...غمگین شد . •••