ما می توانستیم زیباتر بمانیم
ما می توانستیم عاشق تر بخوانیم
ما می توانستیم بی شك ... روزی ... اما
امروز هم آیا دوباره می توانیم؟
ای عشق! ای رگ كرده ی پستان میش مادر!
دور از تو ما، این برگان بی شبانیم
«ما نیمه های ناقص عشقیم و تا هست
از نیمه های خویش دور افتادگانیم»
با هفتخوان این تو به تویی نیست، شاید
ما گمشده در وادی هفتاد خوانیم
چون دشنه ای در سینه ی دشمن بكاریم؟
مایی كه با هر كس به جز خود مهربانیم
سقراط را بگذار و با خود باش؛ امروز
ما وارثان كاسه های شوكرانیم
یك دست آوازی ندارد نازنینم
ما خامشان این دست های بی دهانیم
افسانه ها، میدان عشاق بزرگند
ما عاشقان كوچك بی داستانیم
#حسین_منزوی