🤔 کاش دولتمردان ما یاد بگیرند 🤔
✍🏻 امیرالمومنین علیه السلام در محل بیت المال نشسته بود و به رتق و فتق امور می پرداخت که برادرش عقیل که از او هم بزرگتر بود و از نظر بینایی هم کم بینا شده بود بر او وارد شد.
🔻البته تنها نبود
دست فرزندانش را نیز گرفته و با خودش آورده بود که علی علیه السلام گرد گرسنگی و بیچارگی را بر سر و صورت آنها ببیند
شاید کمی بیشتر از سهم بیت المال به آنها بدهد
😳فرزندان عقیل، از فقر و گرسنگی، رنگ از رخشان پریده بود
😳موهایشان ژولیده و پریشان بود
😳سر و وضع خوبی نداشتند
😳آنقدر گرسنگی به آنها فشار آورده بود که رنگ چهره آنها سیاه شده بود
✔️گویا صورت هایشان را با ماده سیاه رنگی سیاه کرده باشند
😢😢عقیل، با این وضع، خدمت حضرت رسید و تقاضای سهم بیشتری از بیت المال کرد و خواسته خود را تکرار می کرد و به امام علیه السلام التماس می کرد که فقط مقداری اندک، از دیگران سهم بیشتری ببرد
🔺ولی ....
🔺ولی نمی دانست که هرچند برادرش به ریاست بر امور تکیه کرده ولی حاضر نیست به خاطر اندکی مال دنیا، دین خود را بفروشد و برادر خود را بر دیگران ترجیح دهد
🔹امام علیه السلام نه تنها به بیت المال مسلمین دستبرد نزد
که میله ای آهنین را در آتش گداخت و نزدیک دستان عقیل برد به گونه ای که حرارت میله گداخته شده بر دستان عقیل تاثیر گذاشت و صدای فریاد و ناله او بلند شد و نزدیک بود آتش بگیرد❗️🔥
✋امام به برادرش عقیل رو کرد و فرمود: تو تاب تحمل حرارت آهن گداخته شده ای را که انسانی، آن را داغ کرده است نداری
ولی مرا به سوی آتشی فرا می خوانی که خداوند از روی غضب خود آن را افروخته است❗️❓
📚نهج البلاغه
#خطبه_224
🔶
@Nahj_Et