💟 پدرم طاقت دوری ما را نداشت 🌸 انتشار به مناسبت روز پدر ▫️«من کمتر پدری را دیدم که ‌اين‌قدر نسبت به فرزندانش داشته باشد... 🔹من چهارده پانزده سالم بود. من و برادرم محمدآقا از پدرم اجازه می‌گرفتیم و می‌رفتیم ییلاق برای گردش و . با دوستان طلبه می‌رفتیم وکیل‌آباد... یک روز صبح تا عصر نبودیم. شب که برمی‌گشتیم، خسته و کوفته می‌خوابیدیم. ▫️پدرم که از بر می‌گشت، ماها را توی خواب می‌بوسید... 🔹طاقت نمی‌آورد. از صبح ما را ندیده بود.‌ اينقدر دلش تنگ شده بود.» @Nahjolbalaghe97