نوید با دیدن من و هوار کشیدنم سریع همون سه تا پله رو پایین اومد و دستش رو گذاشت روشونه هام سعی میکرد ارومم کنه ولی من با داد و بیداد بهش میگفتم فکر کردین من خرم؟ خیلی وقته متوجه رفتارهای چندش غیرعادیتون نسبت به هم شدم و زیر نظرتون دارم،الان این پشت تو بغل هم چه غلطی میکنین؟ البته از فرط عصبانیت اغراق میکردم درسته در فاصله ی نزدیک به هم با لبخندهای خاص باهم صحبت میکردند و قشنگ معلوم بود چه حرفهاییه،اما تو بغل هم نبودند،حالا که با سروصدای من ارزو با دو خودش رو به راه پله ی ایوون رسونده بود دیگه همه ی اهل خونه و مهمونا بیرون اومده بودند نگاه کردم ببینم ارزو کجا فرار کرد که یه لحظه دیدم، ⛔️کپی حرام