✨ پایان آشفتگی ✨ (قسمت دوم) 📎لینک قسمت اول: 🌸 https://eitaa.com/Negahynov/3847 ✍ دوباره قلم به دست شدم. شروع کردم به یادداشت کردن چند کلیدواژه. مرکز و محور ماجرا را باید بین همین‌ها جستجو کنم: 🔍 انتخابات فتنه سران فتنه رئیس جمهور وقت توئیتر، فیس بوک خواص بی‌بصیرت خواص بابصیرت اوباما... آمریکا نتانیاهو... اسرائیل توطئه خارجی دسیسه داخلی تقلب شایعه‌ی تقلب اعتراض تظاهرات درگیری آشوب خسارت و... نه، نشد! این‌ها به دلم نمی‌نشیند❗️ 🌸 @Negahynov ذهنم را بردم به ایام انتخابات و کم کم جلوتر آمدم: روزهای پرالتهاب، هیجان، نگرانی، خشم... 🗳✌🗣👊 تهمت بزرگ... ظلم بزرگ... دو دستگی... 💔 شبکه‌های ماهواره‌ای، فضای غبارآلود، سکوت خواص... 🤐 بیانیه، بیانیه، بیانیه... 😒 آشوب، خسارت، خون، اشک... 😢 رهبری، سعه صدر پدرانه، روشنگری، استقامت... 👌 دشمن خارجی، تحریکِ التهاب، حمایت مالی و رسانه‌ای، بیرون زدنِ دست چدنی از دستکش مخملی... 😈 منافقین، فرقه‌های ضاله، سلطنت‌طلب‌ها، کینه‌های قدیمی... 😤 بازی با احساسات پاک مردم، بازی با رأی مردم، بازی با ناراحتی و شادی مردم... 😒 غبار، شبهه، تردید... 🔥 ۲۵ خرداد، ۳۰ خرداد، ...، روز قدس، ۱۶ آذر 🗓 عاشورا، اهانت به پرچم امام حسین (ع)، حمله به عزاداران امام حسین (ع)... 😭 حسین... حسین... حسین... مصباح الهدی، سفینة النجاة... 😇 آشکار شدن حقایق، فرو نشستن غبار، کنار رفتن نقاب‌ها... 🎭 حسین... حسین... چراغِ هدایت، کشتی نجات... 😇 هدایت... نجات... وحدت... وحدت... وحدت حول ولایت، حول حسین (ع) ✌ ۹ دی... شکوه، حماسه، یک یوم‌الله دیگر... روز خدا... 😇 حسین... حسین... حسین... 🌹 🌸 @Negahynov به‌هم‌ریختگی ذهنم تمام شده بود. مثل به هم ریختگی فضای سال ۸۸. 😉 مرکز را یافته‌ام. محور وحدت را؛ رمز پیروزی را. ✅ همان که هرگز تکراری نمی‌شود. هرگز تمام نمی‌شود... ۹ سال که سهل است؛ ۱۴۰۰ سال هم که بگذرد، تکراری نمی‌شود. تکرار می‌شود؛ ولی تکراری نه. 👌 همیشه تازه است. همیشه زنده. همیشه کشتی نجات. همیشه ریسمانِ وحدت. ✅ و ما همیشه هستیم..‌. همیشه یگانه، همیشه متحد، همیشه شکست ناپذیر... ان شاء الله 😇 چرا که با حسین (ع) پیوند خورده‌ایم. با آن آفتابِ همیشه زنده... با آن حقیقتِ همیشه جاری 🍀 🌸 @Negahynov به خودم که آمدم، سردبیر را در چهارچوب در دیدم که با اخم و لبخند دارد حالت چهره و حرکاتم را نگاهم می‌کند! 😅 چهره‌ی امیدوارانه‌ام را که دیده بود، خیالش راحت شده بود که ستون مجله خالی نمی‌ماند. ولی شاکی بود از این‌که این همه طولش داده‌ام. 😒 نگفتم که هنوز روی کاغذ، ستونم خالیست! 🤐 توی ذهنم، کاملاً نوشته شده بود. پیاده کردنش زمان چندانی نمی‌خواست. ✍ با رعایت اصلِ «از این ستون به آن ستون فرج است»، گفتم: «دیگه کم کم آماده میشه» و شروع کردم به تایپ کردن. 😉 ۸۸ (ع) ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282