خدا کند که کسی بی‌هوا زمین نخورد به ضرب پا وسط شعله‌ها زمین نخورد هزار مرد بیفتد به پیش چشم همه... ولی زنی وسط کوچه‌ها زمین نخورد در ازدحام هجوم ستم ، در خانه خدا کند که زنی پا به ما زمین نخورد... به آن عبا که علی روی همسرش انداخت زنی مقابل نامردها زمین نخورد به اشک چشم حسینش خدا کند دیگر که مادری جلوی بچه‌ها زمین نخورد زدند فاطمه را هر چه ، باز هم می‌گفت که من زمین بخورم ، مرتضی زمین نخورد پس از مدینه و این مادر و زمین خوردن خدا کند پسرش کربلا زمین نخورد خدا کند که کسی نیزه بی‌هوا نزند خدا کند که دگر بی‌هوا زمین نخورد خدا کند که دگر پیش خواهری مضطر سر برادری از نیزه‌ها زمین نخورد سر بریده به نیزه خدا خدا می‌کرد رقیه‌ام ز روی ناقه‌ها زمین نخورد رباب هم به روی ناقه‌ها دعا می‌کرد علی اصغرم از نیزه‌ها زمین نخورد