🖤به وقت عباس جایِ قلبم را نمی‌دانستم، تا اینکه عاشقت شدم...! نمیدانم چه کردی ؟! اینقدر برایت میمیرم و میمیرنند عشق با وجود تو معنا گرفت، سو سوی باریکه نوری به نام محرم مرا به سمتت کشاند. میدانستم نوری که مرا میکشاند حقیقت را به من می‌دهد حقیقت وجود تو حسین که جان است اما عباس خودت حال قلبم را میدانی شما وفادار ترین وفادار ها هستی💔 زبانم قاصر و کلماتم نمیتوانند چیزی از شما بگویید…… گویا کلمات بر آسمان نقش بسته اند و دگر تسلیم جاذبه زمین نمیشونند 🖤💔 نوشته : ه. ب