هوالحیّ باید سخن بگویم و چیزی طلب کنم با این زبانِ خسته که لُکنَت گرفته است آداب عشق را که بلد نیستم ولی نوکر به سینه دستِ ارادت گرفته است ناگاه روی گونهٔ من غَلت میزند اشکی که از سؤال،اجابت گرفته است این حالِ خوب،سَهل به دستم نیامده دل از دعا و ذکر و زیارت گرفته است در پیشگاهِ جودِ تو یا ایّها الجواد هر کس هرآنچه خواسته حاجت گرفته است دلتنگ آسمانم و دلخسته از زمین خیلی دلم برای شهادت گرفته است 🌴💎❄️💎🌴