" قهر ، قهر ، تا روزِ قیامت ..." این زیباترین دروغِ کودکی هایمان بود ... قرار بود مثلاً دلخوریِ مان تا ابد کِش بیاید ، اما با یک "ببخشید" ، سر و تهِ قضیه هم می آمد و دوباره مشغولِ بازی می شدیم ... انگار هم نه انگار ، که قهر کرده بودیم ! بچگی ها ، در همین سادگی و بی شیلگی اش قشنگ بود . امان از این بزرگ شدن ... امان از این قهر هایِ بی صدایِ طولانی ! حالا قهرِ مان را جار نمی زنیم ، خیرِ سرِمان مثلاً متمدن شده ایم ... خیلی بی صدا می رویم ، اما برای همیشه ... اما بدونِ بازگشت ‌‌... دلمان هم خوش است که بزرگ شده ایم !