دست‌هایم... اگر بر سینه نکوبد... چشم‌هایم... اگر در عزاے تو گریان نشود... لب‌هایم... اگر نام‌ت را نبرد... پاهایم... اگر براے تو قدم برندارد... گوش‌هایم... اگر پُر نشود از ناله‌ے غریبی‌ات... به چه دردے می‌خورد؟! من... دورهایم را زده‌ام؛ و دوباره آمدم سوے تُ! مرا بپذیر!